موضوع دیگری که در رابطه با طرح مورد بحث قرار گرفتیم این بود که چگونه با آزادسازی قاب ارتباط دارد: آیا سودمندی و کارایی قاب سازه بر خلاف طرح تدوین شده عمل کرده است؟ آیا تفاوت در این پلان ها این است که فرم اتاق ها به جای برجستگی به سمت بیرون کشیده می شوند؟ همکار ما José Bergua، با نگرش “شل” ایبری خود، نقش مهمی در توسعه طراحی داشت. ما در مورد مورب بحث کردیم و به آپارتمانهای کوچک Dominioni با اتاقهای چند وجهی اشاره کردیم، جایی که اتاقهای کامل دیده نمیشوند. آنچه آنها ارائه می دهند وعده یک اتاق است که از قبل با جهتی که نور از آن وارد فضای داخلی می شود، و یک منظره است – وعده چیزی فراتر از آن. این چیدمان با ایجاد دنیایی پیچیده و درونی به نیازهای ساکنان مسنتر که زمان بیشتری را در خانه میگذرانند پاسخ میدهد. ما از عبارت “جامعه ای از اتاق ها” برای توصیف این ساختار استفاده می کنیم. همانطور که خاویر مونتهیز در مقاله های خود در مورد خانه داری بیان می کند، این طرح مهم است و طراحی آن پیامدهایی برای آسایش خانگی دارد. در این پروژه قصد داریم دقیقاً آن را بررسی کنیم.
آپارتمانها به گونهای چیده شدهاند که «دنیای درونی» را ایجاد کنند، که توسط تعدادی سوئیت در یک آپارتمان شکل میگیرد تا به زوجها در زمانی که نیازهایشان متفاوت است، تا حدودی استقلال داشته باشند، و برای نگهداری از مراقبین زندگی میکنند. از دهلیز، میهمانان به بخش عمومی آپارتمان دسترسی پیدا می کنند، جایی که درها به دنیایی منتهی می شوند که اتاق خواب، رختکن و حمام کاملاً مجزا هستند، اما به عنوان سوئیت های پشتیبان گروه بندی می شوند. اتاق میانی که ما در ابتدا به عنوان قلب طرح در نظر گرفته بودیم توسط طراحان داخلی “هک” شد و باغ زمستانی که در ابتدا آشپزخانه و فضای نشیمن را به هم متصل می کرد به کلی از بین رفت. کفهای چوبی که در ابتدا برای تعریف فضاهای خاص و بیان آستانهها توضیح داده بودیم، به یک الگوی چوبی عمومی تغییر یافتهاند که در کل آپارتمان اجرا میشود. ما اتاق میانی را طوری طراحی کرده بودیم که همه فضاهای داخلی را به هم متصل کند: آشپزخانه، باغ زمستانی، فضای نشیمن. حذف صفحه شیشهای که اتاق میانی و باغ زمستانی را از هم جدا میکند، فضای بیشتری را به همراه داشت، که برای مشتری مثبت است، اما همچنین نحوه درک فضاها را در داخل تغییر داد، زیرا شکل بیرونی ساختمان با برداشتن دیوارهای میانی به وضوح قابل خواندن است. این امر به یک اثر مثبت دست می یابد، زیرا موج های نما، قلمروهای قابل تشخیصی را در امتداد دیوارهای محیطی داخلی ایجاد می کنند که استفاده را دعوت می کند.
کرونولوژی
ما توسط PegasusLife که متخصص در ساخت و سازهای مسکونی برای افراد مسن (بالای 60 سال) است دعوت شدیم تا برای سایتی در Hampstead که در سال 2014 برنده شدیم مناقصه بدهیم. در اواسط سال 2015 طرحی را ارائه کردیم که الهام گرفته از بلوک های عمارت معمولی بود. همپستد، با دو سازه متصل در سطح همکف و طبقه پایین، 29 آپارتمان بزرگ، آبگرم زیرزمین و باغ خارجی را ارائه میکند. مجوز برنامه ریزی در سال صادر شد. سپس ما به عنوان مشاور اصلی راه اندازی شدیم و بعداً در چارچوب یک قرارداد طراحی و ساخت نوآوری کردیم.
ورودی اصلی در خارج از خیابان اصلی بین دو حجم واقع شده است. ما در ابتدا نورگیر دایره ای را بر روی فضای اصلی پیش بینی کرده بودیم، اما به دلیل هزینه آن منتفی شد. شکاف بین دو حجم اصلی ساختمان مهم بود، زیرا نوع شناسی ویلا را منعکس می کرد – ساختمان های مستقل که امکان مشاهده درختان را در فضاهای بین آنها فراهم می کند. تغییرات سطح در توپوگرافی بر استقلال ضمنی این دو تأکید دارد. نرده در حجم پایه کاهش یافته است، اما در سطوح بالا دقیق تر است، و ما پخ های بزرگ را در برابر شکم و حفره های نوک تیز معرفی کردیم.
سالهاست که بررسی میکنیم که سازمان داخلی پلان چگونه با فرم بیرونی یک ساختمان ارتباط دارد. به عنوان مثال، مسکن و مهدکودک درون شهری است که ما در ژنو ساختیم، که در آن شکل ظاهری ساختمان به بافت مربوط می شود، در حالی که هندسه داخلی به طور مستقل توسعه یافته است. ما علاقه مند بودیم که ببینیم هندسه داخلی چگونه با دیوارهای خارجی برخورد می کند. ما به خصوص مجذوب نقشههای لوئیجی کاچیا دومینونی بودیم که از مرکز به بیرون کار میکنند – آیا رابطه دیگری بین ساختار درونی و شکل بیرونی وجود دارد؟ آدولف لوس و دیگران زمینه را برای این کار فراهم کرده بودند، و ما هنرها و صنایع دستی را در نمای بیرونی اکسترود شده از داخل، با اتاق های شکل و پنجره های خلیج در نظر گرفتیم.
ما خانه خود ریچارد نورمن شاو در پشت بلوک را در نظر گرفتیم، جایی که او از سال 1870 در آن زندگی میکرد، و تغییر معماری سنگین ویکتوریایی به چیزی ظریفتر، با نسبتهای غیرعادی که تغییرات ارتفاع طبقات و سطوح طبقه را تغییر میدهد. یکی از ویژگی های زیبای خانه او چیدمان پنجره ها در نما است که به چیدمان داخلی پیچیده اشاره دارد. ایده رمز و راز ما را مجذوب خود کرده است: ساختمان ها نیازی به بیان فضای داخلی خود از بیرون ندارند. ما از اینکه چگونه یک ساختمان می تواند به آرامی خود را نشان دهد، لذت می بریم، به عنوان مثال، در سالن هاردویک رابرت اسمیتسون، جایی که نمای کاملا متقارن، پیچیدگی چیدمان داخلی را رد می کند و از پنجره های کوری استفاده می کند که تغییرات سطح و حتی پشته های دودکش را پنهان می کند. این نوع آزادی بین نما و فضای داخلی – شاید یک ایده بسیار انگلیسی – موضوعی است که در اینجا بررسی کردیم.
منابع
ما با خانه روستایی قرن هجدهم که در مقاله رابین ایوانز در سال 1978 با عنوان «شکلها، درها و گذرها» بررسی شد، و همچنین با بلوکهای آپارتمانی مدرن توسط آگوست پرت، مشابهتهایی را ترسیم کردیم. ما به عمارتهای آلبرت هال ریچارد نورمن شاو از نظر مفهوم زندگی جمعی اشاره کردیم و در نظر گرفتیم که چگونه یک پلان میتواند با یک صفحه کف عمیق کار کند. طرحی که پدیدار شد ساختار سلولی بدون سلسله مراتب ظاهری اتاق ها دارد: آپارتمان ها از یک اتاق میانی در مرکز بیرون می آیند – یک اتاق چند وجهی و عموماً هشت ضلعی.
پاسخ به زمینه
توسعه نما در Hampstead در کار ما تاکنون منحصر به فرد است. در زمینه خیابان فیتزجان، موضوع میانجیگری بین ویلاهای هنر و صنایع دستی نسل سوم اواسط تا اواخر قرن نوزدهم و تراکم مقیاس گونهشناسی بلوک عمارت بود. از لحاظ تاریخی، افزایش آستانه در سطح زمین بین دو مقیاس وجود داشته است. در پروژه ما، مقیاس ویلاهای همسایه قرن نوزدهمی، ثبت مهمی را نشان میدهد که ابعاد پایه و «منظره سقف» بالایی را تعیین میکند. در حالی که منظره پشت بام با استفاده از هندسه ای متفاوت، پایه یک داده تقریباً همسو با ساختمان های مجاور ایجاد می کند.
طراحی برای سن سوم
ما تجربه قابل توجهی در طراحی برای ساکنین مسن تر، ساختن دو خانه مراقبت و یک پردیس مراقبتی در بلژیک داریم و چهارمین پروژه مسکن مراقبت های مسکونی را در حال حاضر در محل داریم. خلاصه توسعه Hampstead کاملاً متفاوت از پروژه هایی بود که قبلاً روی آنها کار کرده بودیم و علاقه ما را به طراحی خاص برای “عصر سوم” گسترش داد.
ما احساس می کنیم مهم است که فضای داخلی داخلی به تکامل ادامه دهد تا مطابق با خواسته های متنوع دنیای جهانی شده و کثرت گرای ما و همچنین نیازهای متغیر ساکنان باشد. مسکن، که به شدت تنظیم و مدون شده است – ظاهراً برای محافظت از منافع کاربر – اغلب در بیان تفاوت و ویژگی آن محدود است. بلوک عمارت در همپستد، که توسط یک مشتری خاص سفارش داده شده و برای یک بازار ساکن خاص در نظر گرفته شده است، به ما این فرصت را داد تا با کاوش در شخصیت «جامعه اتاقها»، آستانههای حریم خصوصی، در بحث در مورد جهتگیری آینده طراحی داخلی مشارکت کنیم. و ایده های راحتی
برای تقویت مفهوم «دنیای درونی»، در ابتدا به معرفی درهای متصل بین اتاقها فکر کرده بودیم تا مسیرهای متعددی را از طریق آپارتمان ایجاد کنیم. به عنوان مثال، اتصال یک اتاق کار هم به فضای اصلی نشیمن از طریق دری در گوشه اتاق و هم به سالن داخلی یک سوئیت اتاق خواب. این ترتیب در آپارتمانهای بزرگتر حفظ شد، جایی که دامنه مسیرها را از طریق فضای داخلی و تنظیمات احتمالی اتاقهای متصل را برای ساکنان افزایش میدهد.
ما در ابتدا آجر سفید رنگی را در نظر گرفته بودیم که در این نزدیکی استفاده می شد، اما در نهایت مشخص شد
یک سهام تیره تر در نتیجه بحث با برنامه ریزان، که تمایل به تداوم با ویلاهای مجاور و اطراف داشتند. همچنین از پنجرههای تمام قد به پنجرههایی با لایههای آجری تغییر جهت دادیم تا با منظره و حقوق نور مقابله کنیم.
با افزایش سن، دنیای ما کوچکتر می شود و خانه به عنوان کانون فعالیت ما مهمتر می شود، مکانی که بیشتر اوقات را در آن می گذرانیم.
زمان ما. بنابراین ما معتقدیم خانههای سالمندان باید پیچیدهتر و توانمندتر باشند
برای تطبیق کارکردهای بیشتر و همچنین افرادی که ممکن است به آنها وابسته یا حتی وابسته شویم. فضاهای زندگی با پلان باز مشکل ساز هستند، زیرا آستانه ها ابزار مهمی در تعیین مرزهای بین کنترل و حریم خصوصی هستند.
فضای داخلی
جزئیات فضای داخلی که در ابتدا در نظر گرفته بودیم در ساخت نهایی توسط مشتری جدید و مداخله طراح داخلی آنها به طور قابل توجهی تغییر کرد. توسعه داده بودیم
سلسله مراتبی از درها، که از بین رفت، اگرچه ما توانستیم در مورد جزئیات پوشش دیوار، که در نظر گرفته شده است پیوندی با هنر و حس محصور بودن را القا کند، به روش آسترهای آدولف لوس یا یوزف فرانک راهنمایی کنیم. این سلسله مراتب از ارتفاعها و عرضهای مختلف درها و جزئیات مختلف آرشیترو – برخی همسطح، برخی دیگر فرورفته – برای جهتدهی و هدایت حرکت در داخل طراحی شده است.
شیب از گوشه خیابان فیتزجان که به سمت پایین جاده شاهزاده آرتور شیب دار است، مجموعه پیچیده ای را ایجاد می کند. دو بخش ساختمان مجزا هستند اما در یک راستا قرار دارند و در نتیجه یک فرم منفرد یکپارچه ایجاد می شود که روشی را تقلید می کند که در آن معماران اواخر قرن نوزدهم سبک های معماری را با هم ترکیب می کردند و با ترکیب بندی رسمی کار می کردند. تطبیق این اعتماد با یک اصطلاح معماری مدرن مستلزم جزئیات، بسط مقیاس سوم و اطمینان در استفاده از اشکال اولیه است. نتیجه ایده یک “خلیج شکم” نیم دایره بود. دهانهها با عقبنشینیهای کوچک در امتداد قائمها ساخته میشوند و فریزی که در ابتدا از بتن پیشساخته در نظر گرفته شده بود، در نهایت با آجر ساخته شد – یک نمونه نادر که در آن مهندسی ارزش تأثیر مثبتی بر پروژه داشت. ما روی جزئیات آجرکاری متمرکز شدیم و کاشی کاری را معرفی کردیم – یک جزییات تکرارشونده در ساختمان های محلی – با یک کاشی نیمه کاشی دوتایی و اسکوپی که به روش های مختلف پیکربندی شده است. پنجرهها درون یک آرماتور عضلانی قرار گرفتهاند، اما با خطوط دید ظریفی بیان میشوند و ما با رنگآمیزی قابهای ثابت و بازکننده در رنگهای مختلف، یکی دیگر از جزئیات سنتی، آزمایش کردیم. برنامه ریز شهری Hampstead ما را تشویق کرد که با یک پنجره مایل به سفید کار کنیم که در گذشته در Shepherdess Walk از آن استفاده کرده بودیم.