لندن انبوهی از آسمانخراشهای عجیب و غریب دارد که «در زوایای نامناسبی متمایل میشوند» زیرا برنامهریزان ما «معماران ستارهای را مبهوت میکنند». پیتر کوی اخیراً چنین می گوید نیویورک تایمز مقاله. با توجه به این وحشی گری جامعه برنامه ریزی و توسعه لندن از آن سوی اقیانوس اطلس، من ناگزیر هستم که دیدگاهی مخالف ارائه کنم.
اولاً، ساده لوحانه است که بگوییم معماران چنان قدرتی بر برنامه ریزان لندن (و مشتریان آنها) دارند که می توانند بناها را مطابق میل خود شکل دهند. به عنوان کسی که روزانه با سیستم برنامه ریزی لندن درگیر است، برای من واضح است که چنین پیشنهادی خیالی است و کمی بیشتر از نوشتن خلاقانه است. علاوه بر این، با توجه به زمستان تلخ حضور در ادارات که سیب بزرگ را گاز میگیرد، این سوال مطرح میشود که چگونه نیویورکیها سرمایه ما را درک میکنند.
در واقع، لندن به طور قابل توجهی از نیویورک از نظر حضور در ادارات پس از همه گیری و سرزندگی شهر پیشی گرفته است. بر اساس داده های سال 2023 از اتحادیه املاک لندن، نرخ خالی دفاتر در مرکز لندن 7.5 درصد بود، در حالی که منهتن 22.4 درصد بود.
پس چرا ساختمان های لندن و نیویورک اینقدر متفاوت به نظر می رسند؟ لندن در مقابل بحث نیویورک موضوع جدیدی نیست. همچنین سیستم برنامه ریزی تجویزی و مبتنی بر قوانین نیویورک، که تعداد زیادی از ساختمان های بلند را که از نظر سبک مشابه و بی وقفه بی مزه هستند، ایجاد کرده است. با این حال، تمایل به ایجاد ساختمانهای مشابه همیشه وجود نداشت.
مهمتر از همه، روزهای پر هیجان دهه 1920 و 1930 شاهد ایجاد برخی بناهای منحصر به فرد و ماندگار مانند ساختمان های امپایر استیت، وولورث، فلاتیرون و کرایسلر بود. اینها با تحسین و تحسین گسترده مورد استقبال قرار گرفتند و اکنون به عنوان بخشی نمادین از میراث معماری منهتن در نظر گرفته می شوند. در طول 100 سال گذشته چه چیزی در روان آمریکایی تغییر کرده است که تفاوتی که زمانی در داخل کشور جشن گرفته می شد، اکنون در سطح بین المللی مورد انتقاد قرار گرفته است؟
نگاهی گسترده به تاریخ به ما نشان میدهد که مشتریان معماری اغلب طراحان خود را تشویق میکنند تا پیشرفتهای خیرهکننده را ارائه دهند – ساختمانهایی با هویت که جذابیت نام تجاری دارند.
در حالی که ساختمانهای مسکونی اخیر نیویورک همچنان با هویتهای رسمی قوی ساخته میشوند – مانند برجهای فوقالعاده باریکی که در شهر منهتن ظاهر شدهاند – برجهای اداری در آن شهر مانند صفحات گسترده ساختاری به نظر میرسند و الهامبخش نیستند. آیا کفپوشهای عظیم، «کارخانه بانکی» و نماهای استریل آنها مردم را از بازگشت به شهر بازمیدارد؟ آیا نیویورک می تواند یکی دو چیز از لندن در مورد جذابیت، امکانات رفاهی و تجربه کاربری یاد بگیرد؟
به عبارت دیگر، اگر فناوری امروزی ما را قادر میسازد که از هر جایی کار کنیم، چرا میخواهیم در یک دفتر غیرشخصی باشیم که حس اجتماعی یا سرزندگی کمی دارد؟
شاید محیط محدود شهر لندن، که منجر به کفپوشهای کوچکتر نامنظمتر از آنچه معمولاً در نیویورک یافت میشود، بخشی از پاسخ باشد. در واقع، همکاران من در AFK سال گذشته را صرف توسعه استراتژیهای طراحی و مداخله برای تغییر کاربری صفحات غول پیکر در شرق لندن کردهاند تا اطمینان حاصل کنند که مستاجران جدید را مسحور میکنند و در آینده جذاب میمانند.
در حالی که کدهای برنامهریزی منهتن به گسترش عادی بودن اجازه داده است، چارچوب مدیریت نمای لندن، که به دنبال تعیین، محافظت و مدیریت مناظر کلیدی لندن است، شهری را پرورش داده است که در عین حفاظت از بناهای تاریخی، تفاوتها را جشن میگیرد. پالمپسست غنی حاصل، که در آن بناهای باستانی به راحتی در کنار سازه های معاصر قرار گرفته اند، یکی از ویژگی هایی است که لندن را نمادین می کند.
یکی از دلایلی که من به عنوان یک معمار مستقر در لندن انتخاب می کنم، سیستم برنامه ریزی است
یکی از دلایلی که من به عنوان یک معمار مستقر در لندن انتخاب می کنم، سیستم برنامه ریزی است. سیستم ما عملاً یک سیستم حذفی است که جزئیات کارهایی را که نمیتوانید انجام دهید و نیاز به یک پاسخ طراحی با مذاکره دارد. مطمئناً، این کار بیشتر طول می کشد و مطمئناً هزینه بیشتری دارد، اما من استدلال می کنم که اغلب الهام بخش ساختمان های بسیار اصیل و محلی است که به عنوان اجزای خوب شهرسازی ظاهر می شوند.
من عاشق “شهر رویاها” هستم و چندین سال قبل از بریتانیایی شدن یک نیویورکی مغرور بودم. به عنوان یک محیط شهری جمعی، الهام بخش است. نمادهای آن علیرغم تلاش برخی پاک نشدنی است و فضاهای باز آن اغلب واحه های جادویی هستند.
با این حال، با ارزیابی مجدد اولویتهای خود پس از همهگیری و تلاش برای فراگیر شدن، باید دید که آیا آن شهرهایی که روح چنین نگرشهایی را منعکس میکنند نسبت به شهرهایی که توسط نیروهای یکنواخت شکل گرفتهاند، پیشرفت میکنند یا خیر. وقتی لندن را با نیویورک مقایسه می کنیم، داده ها از قبل حکایتی از عملکرد دو شهر کاملاً متفاوت دارند. مردم مهم هستند – همانطور که هویت و شخصیت شهرهای ما مهم است.
ارل آرنی موسس و مدیر عامل Arney Fender Katsalidis (استودیو AFK) است.