در سال 2013، من از دبیرستان با شکوه بیرون آمدم. دوم در سال تحصیلی ام، با چند بورسیه تحصیلی، مقصدم برای یک مدرسه معماری معتبر بود. تا سال 2015، من در بستری و خارج از بیمارستان بودم و به طور کامل قادر به ادامه تحصیل نبودم. احساس کردم دانشگاهم نمی خواهد بداند. برای امضای برگه های ترک تحصیلم، مجبور شدم از کنار شبکه های خودکشی دانشگاه رد شوم – تلاشی بیهوده برای کاهش بحران سلامت روان دانشجویان آنها.
من خودم را به یک زندگی پرشور بین مشاغل با حداقل دستمزد که آنچه از سلامتی و مزایای دولتی من باقی مانده بود را از بین برد و از لحظهای که یک بوروکرات دوردست حکم کرد که من قادر به خرید یک قرص نان و در نتیجه برای کار هستم متوقف شد.
چند دانشجوی دیگر که در حال مبارزه هستند، چنین چشم اندازی از آینده ای امیدوارانه ندارند؟
نتایج همچنین نشان می دهد که درصد بیشتری از دانشجویان BAME مجبور به کار هستند.
بنابراین، ما بازماندگان قسمت 1 باید برای تلاش های خود چه چیزی را نشان دهیم؟ به طور متوسط، 74580 پوند بدهی دانشجویی تا پایان سه سال ما، با این فرض که در اولین تلاش خود همه چیز را پاس می کنیم.
داستان من ممکن است یک مورد افراطی به نظر برسد، اما من به هیچ وجه فردی پرت نیستم. نظرسنجی امسال دانشجویان AJ نشان داد که 45 درصد از پاسخدهندگان بریتانیایی تحت درمان بوده یا قبلاً برای مسائل مربوط به سلامت روان مرتبط با تحصیلات خود به دنبال کمک بودهاند و 22 درصد دیگر گفتهاند که ممکن است در آینده به کمک نیاز داشته باشند. پس جای تعجب نیست که 17 درصد از کسانی که قصد دارند در ابتدای تحصیل خود به یک معمار واجد شرایط تبدیل شوند، دیگر در پایان آن مطمئن نیستند. این تعداد در میان دانشجویان دختر حتی بیشتر است (23 درصد) و احتمالاً برای گروه هایی که به دلیل امتیازات مستند صنعت ما از مردان سفیدپوست عقب مانده اند، بیشتر است. این اعداد همچنین نمی توانند برای کسانی که این صنعت را به طور کامل رها کرده اند حساب کنند.
در ابتدا به خودم گفته بودم که میتوانم یک دوره درمانی سریع داشته باشم و به سوزاندن شمع در هر دو انتها بازگردم، اما به زودی مشخص شد که آنچه برای زنده ماندن نیاز داشتم اساساً با فرهنگ فرسودگی معماری ناسازگار است. من 24000 پوند بدهی دانشجویی داشتم و چیزی جز بیماری برای نشان دادن آن نداشتم.
به گزارش RIBA، حقوق فارغ التحصیلان علیرغم هزینه های سنگین زندگی در حال رکود است. همه اینها باعث میشود که آموزش معماری کمتر شبیه یک سرمایهگذاری باشد و بیشتر شبیه یک پروژه هیجانانگیز، یا بدتر از آن، یک مسئولیت باشد.
بازگشت من با گزینه نیمه وقت مدرسه ام و زندگی تقریباً بدون اجاره با پدر و مادرم امکان پذیر شد. خوش شانسی به من این امکان را داده است تا با پتانسیل تحصیلی خود زندگی کنم، بدون شک امتیاز سفیدپوستان و تربیت در طبقه متوسط به من کمک کرده است.
ربکا هرفورد دانشجوی بخش اول در دانشگاه لیدز بکت است