او با سیلی زدن به هر یک از درختان کرکی، همیشه سبز و کارتونی که دیوار اتاق گیاهی سه طبقه مرتفع را پنهان کرده اند، به ارزش های جامعه اشاره می کند و نور را از تنها استفاده عمومی در سایت مسدود می کند.
بچه ها بیایید، سال 2023 است، سال چشم انداز بزرگ! مشتری تمجید می کند شاید حق با او باشد اما همانطور که در گوشه خود نشسته ام، تعجب می کنم: چرا این افراد تنها کسانی هستند که می توانند رویا ببینند؟
منبع
صدای بینی مشتری ناله می کند. مردم باید کمی رهبری برای این محله شهر جدید نشان دهند! ما به … روایت نیاز داریم!
این سیرک من نیست، نه میمون های من، بنابراین در یک سطح، من این را با همان شیفتگی وحشتناکی که هر بلای طبیعی را تماشا می کنم، تماشا می کنم. اما، بهعنوان یک شهرنشین و یک پروژه خارجی، میدانم که ما واقعاً به آپارتمانهای تکبعدی و دو تختهای که به طور مرتب در مکانهای قهوهای دوستداشتنی چیده شدهاند، نیاز نداریم.
دقیقاً بویی می دهد که «بچه ها به من اعتماد کنید، من بلیزر خزه ای خود را پوشیده ام و با یک نمبییسم برومپتون به اینجا رسیدم که قطارهای مسافربری را جمع می کند و یک صفحه طبقه دیگر را در حداکثر بسته فشرده می کند.
طراح منظره اول می رود، پسر شجاع، و طرح های آبرنگ هنری دردناک او بلافاصله از بین می رود. نه اقتدار، نه بدجنسی، نه بینشی وجود دارد! بیا مرد، تو چی هستی، فقط برای مرحله 2 منصوب شدی؟ اوه درسته، تو واقعا هستی خوب، این بهانه نیست! ما فقط در صورتی از GLA چیزی را که می خواهیم بدست می آوریم که رویا را بفروشیم!
معمولاً قبل از اینکه شفتهای آسانسور شروع به جوانه زدن کنند و سطوح کف خود را در اینفوگرافیکهای هشداردهنده شاد پخش کنند، با این پیشرفتها آشنا نیستم. چنین پروژههایی در مطالعات موردی قسمت 3 که من ارزیابی میکنم، ظاهر میشوند، و گاهی اوقات رفتوآمد من با یک وزش باد مؤثر از یک برج 19 طبقه مواجه میشود که قسم میخورم دیروز آنجا نبود. خوشبختانه برای من، شما هرگز از آغوش پناهگاه یک Pret a Manger دور نیستید.
چشمان مهرهای او دور اتاق میچرخد و به دنبال ضعیفترین عضو بعدی میگردد تا به آن بچسبد. یک خودکار روی زمین پیدا کردم که واقعاً باید آن را بردارم. موضوع این است که من از هم جدا شده ام. از یک طرف، او اشتباه نمی کند. اگر کل یک محله شهر را خراب می کنید، باید یک دلیل خوب وجود داشته باشد. برای من، باید بهتر از شهر موجود باشد، اما در عین حال شهر آینده بهتری را تسریع کند.
اما از سوی دیگر، این کاملاً آن چیزی نیست که او می گوید. او در حال موعظه ارتباط متنی است در حالی که به نمودارهای بچهگانه یک توده ساختمانی ابتدایی، هالهشده با خطوط شعاعی رسا که گویی ساختمان از مقیاس جسورانهاش غافلگیر شده است، موعظه میکند. او فریاد میزند که به شهر برمیگردد در حالی که دست چپش به طرز وحشیانهای به نقشهای با فلشهای چاق و لرزان اشاره میکند که نشان میدهد افراد واقعی و زنده کجا میتوانند بروند یا نمیتوانند، بسته به اینکه چقدر برای آپارتمانشان میپردازند.
شهرهای ما در لبهها میترکند، نفس نفس میکشند تا درسهای همهگیری را جذب کنند و در تلاشند تا شیوههای زندگی پایدار، مهربانتر و انسانیتر را در خود جای دهند. با این حال، به نظر میرسد این افراد فراتر از ظلمهای پیش از همهگیری بازگشتهاند، و بحث میکنند که چگونه مسیرهای عمومی را در شب باز کنند «تا آنها را خوب نگه دارند» و پارک نشان آبی را به اطراف فشار دهند، زیرا «آنها به اینجا تعلق ندارند». بعد، بازگشایی معادن چیست؟
با این حال، در این هفته، به دلیل غیبت بیسابقه آنفولانزای زمستانی/فرسودگی شغلی، متوجه شدم که نه یک، نه دو، بلکه سه جلسه «نظارت» طرح جامع، که هر کدام برای یک طرح جامع فرصتطلبی شهری «بینظیر» جایگزین شدهام. ما در یک اتاق جلسه بزرگ و در عین حال پر است. فقط من، مشتری، نماینده آنها، دستیارشان و یک سری دیگر از «آقایان» طراحی، در تلاش برای دریافت PDF برای باز کردن در حالت تمام صفحه هستیم. آه
ما در حال ایجاد قلمرو عمومی جدید، رشد جوامع جدید، ایجاد فضا، مکان، زباله هستیم. من با یادآوری به خودم که این بار کمیتههای نظارتی، گروههای کاری ذینفعان و مدیران طراحی، هر چه که هستند، نالههای کاساندرای درونیام درباره یک رکود قریبالوقوع را آرام میکنم.