خوشبختانه در مورد نیمه دوم و بدبینانهتر این نقل قول نیز تصدیقاتی وجود داشت: «عملاً در هر موردی واقعاً نمیتوانم کاری انجام دهم». اما، در جایی که به طور مداوم یکی از بهترین دانشکدههای معماری کشور است، مطمئناً در آن عملکرد خوبی خواهند داشت.
استودیو 1 به برموندزی رفت تا از تبادلات روزمره و کوچک در مقیاس انسانی که جوامع منطقه ساوتوارک را کنار هم نگه میدارد لذت ببرد و از این مشاهدات برای توسعه خلاصههای خود استفاده کرد.
استودیو 4 – زندگی مدرن زباله است – جایگزینی برای بازسازی قریب الوقوع گرافتون، یک مرکز خرید دهه 1980 در کمبریج در نظر گرفته شده است. پیشنهاد کودی نایت یکی از مقاومتهای سیاسی تسهیلشده معماری بود، با استفاده از این واقعیت که اعتراض در ساختمانهای خالی برای ایجاد «سکوی مقاومت» جرم انگاری نشده است، در حالی که پروژه Shailaja Maheetharan تبدیل این مرکز را به یک «مرکز مداخله بیخانمانها» ارائه کرد.
در استودیو 2 – قطعات یدکی – شهری با جزیره پرتلند پر از زخم تعویض شد و پروژههایی در نظر گرفتند که چگونه این منظره، شکل گرفته توسط صنعت، میتواند خانه اشکال جدیدی از سکونت باشد. پروژههای مبتنی بر تجزیه و تحلیل توپوگرافی عمیق – با برخی مدلهای بهویژه برجسته – معماری را در مقیاس یک مفهوم جغرافیایی از زمان عمیق و نه روزمره در نظر میگیرند، از جمله ملاحظاتی، مانند در «ساکن زمین» اندرو هاینز، برای زندگی حیوانات و گیاهان
کار در ArcSoc (انجمن معماری دانشگاه کمبریج) کمبریج شو همیشه تمایلی به آوردن زندگی جدید به مکانهای متروکه و نادیدهگرفته داشته است و موقعیت مکانی آن – امسال بار دیگر خانه بارج بانک جنوبی لندن در حال زوال – نمونهای از این موارد است. بازدید در روز جمعه پس از نمای خصوصی، احساسی از صبح و بعد از آن به جریان داشت، که با پسزمینهای از تخریب ساختمان مقابل در حال انجام است، سرنوشتی که اکثر این آثار به عنوان یکی از بدترینهای قابل تصور آن را تقویت کردند.
جان استبری دستیار کیوریتور در معماری و طراحی در مرکز باربیکن است
مرکز خرید دیگری، این بار فروشگاه سابق جان لوئیس در شفیلد، که به دلیل همهگیری کووید بسته شده بود، تمرکز سال دوم استودیو 2 از حالا به بعد بود. با سه مرحله اشغال، پوشش و تبدیل، دانش آموزان ابتدا در مقیاس یک رویداد عمومی واحد کار کردند و ساختمان خالی را قبل از در نظر گرفتن تحول عمده آن فعال کردند.
تداوم بین کار سال 3 و کار سال 2 قابل توجه بود، با وضوح ساختاری یا مادی کمتر اما به همان اندازه کاوش در سؤالات و سایت های گسترده و پیچیده بود.
با ارزیابی واقعیتهای اغلب تیره و تار چندین مناظر پس از کووید در سراسر بریتانیا، تقریباً هر پروژهای که به نمایش گذاشته میشود به یک مرکز خرید قدیمی، یک شهر جدید، یک معادن معدنی مصرفشده یا در غیر این صورت مناظر شهری کاملاً فرسوده پرداخته است. چهره هایی مانند پاتریک کیلر، که از لحاظ تاریخی ارتباط نزدیکی با مدرسه داشته است، با صحبت های زیادی در مورد فضاهای پیش پا افتاده، پیش پا افتاده و ناکارآمد زندگی مدرن و اینکه چگونه ممکن است بهتر مورد استفاده قرار گیرند یا تغییر کاربری داده شوند، به چشم می خورد.
سال 3 Studio 1 – Build Nothing – با ترتیب زمانی معکوس در سه طبقه، مقدمه مناسبی برای این مضامین بود. با تمرکز بر اینکه چگونه میتوانیم آنچه را که در حال حاضر وجود دارد از طریق «انطباق، بهینهسازی و پاسخدهی» «بهتر برای ما کار کند»، پاسخها شامل اتاقهای بازی ونیز فرن آچسون بود که پیشنهاد میکرد دیوارهای موجود در شهر تحت محاصره گردشگری با سازههای بالکن چوبی ساخته شود. پذیرایی از رویدادها و اقامتگاه های تئاتر.
در بخش سال 1 در طبقه بالا، درک چیزها کمی دشوارتر است، با مجموعه ای از غرفه ها که در ترم پایانی ساخته شده است که آثار دو مورد قبلی را به نمایش می گذارد، که شامل ملاحظات فضای معماری در فیلم و طراحی محیطی و محیطی است. مراکز کشاورزی که تا حدودی در میان مجموعه ای از سازه های چوبی کوچک گم شده است.
در حالی که اغلب به زیبایی و واقع گرایانه ارائه می شود، شاید ارزش این را داشته باشد که اگر قرار است نقش معمار به روش های متعددی که در اینجا پیشنهاد شده است دوباره ارزیابی شود، چگونه می توانیم نحوه ارتباط و مستندسازی نتایج را نیز تغییر دهیم تا کمی خشن تر شود. در اطراف لبه ها، باز به درهم ریختگی بحث و فرآیند؟
ممکن است در دو سال گذشته تمرکز به سمت مکانهای محلی و مقیاس کوچک تغییر کرده باشد، اما آرزوها در اینجا برای آنچه معماری میتواند انجام دهد کمتر در جهان تغییر نمیکند. بدبین بودن و نامیدن این «حلگرایی» بسیار آسان است، اما با این وجود برخی از مسائل معمول را مطرح میکند. در فضای کمی باارزش ارائه شده توسط یک نمایشگاه فارغ التحصیل، زمینه های سیاسی و اجتماعی بسیار پیچیده ای که بسیاری از این پروژه ها با آن دست و پنجه نرم می کنند، اغلب غایب بود، به نفع خود یک «چیز» طراحی شده (به جز اتاقی که به کارشناسی ارشد در معماری و معماری اختصاص داده شده بود). پروژه های پایان نامه طراحی شهری و همچنین چند دیوار از چکیده پایان نامه).
همه اینها یک جاه طلبی داشت که با نقل قولی از رائول وانیگم، موقعیت گرا (که بعداً در کتاب کیلر نقل شد) به تصویر کشیده شد. رابینسون در فضا): “من همیشه می توانم ببینم که هر چیزی چقدر می تواند زیبا باشد اگر بتوانم آن را تغییر دهم.”