نماها، به هم ریخته. مواد، بدون تعارف کاشیهای حمام در پایه نما میدرخشند و نردههای شیشهای روی بالکنهای ژولیت انعکاسهای مخدوش پروفیلهای مثلثی پلاستیکی ایجاد میکنند. در لویت تاون، نیویورک، تمایل به تقارن اغلب وجود دارد اما به ندرت به دست می آید. در اینجا، تصویر نمادین خانه رویایی آمریکایی به طور همزمان شکسته و چند برابر می شود و اکنون بیش از یک میلیون دلار به فروش می رسد.
حومه بدنام پس از جنگ که بیماریهای اواسط قرن را استاندارد میکرد، مانند پراکندگی، پرواز سفید، و منطقهبندی ممنوعه در سال 1947 شروع به کار کرد و در ابتدا به خانوادههای طبقه متوسط که به دنبال شروعی تازه بودند، رسیدگی میکرد. یک خانه آغازین – تولید انبوه، قاب بادکنکی و تکراری بی پایان – در ابتدا حدود 8000 دلار (حدود 110500 دلار امروز) فروخته شد. اما بازسازیهای میلیون دلاری جدید آن خانههای اصلی کاملاً بارگذاری شده و آماده رقابت با مقلدین جوانتر (و بزرگتر) خود هستند. در حالی که به وضوح تلاش میکنند با شخصیتی که آنها را احاطه کرده است مطابقت دهند، ترکیبهای درهمآمیز و ویژگیهای اغراقآمیز آنها – درخشان، بیوزن – به نظر میرسد که بیشتر به زودگذر بودن فیدهای رسانههای اجتماعی تعلق دارند تا دوام ساختمانهایی که ممکن است برای نسلها دوام بیاورند.
بسیاری احتمالاً این نوع توسعه را در لویتتاون قرن بیست و یکم و محله های بی شماری مانند آن پیش بینی می کردند. در دهه 1950، زیبایی شناسی در اینجا توسط کدهای اجتماعی خود تحمیلی کنترل می شد. با این حال، با تجمیع محتوای دیجیتالی امروزی که در همه جا حاضر میشود، محیط زمانی منسجم آمریکاییانا اکنون به کلیت جدیدی دست مییابد: یک چرخه تولید الگوریتمی که واقعیت داخلی جدیدی را ایجاد میکند، همه فقط با چند ضربه.
یک عکس شکسته
تیموتی مورتون با اعلام “پایان جهان” در سال 2013، استدلال کرد که “ابر اشیاء” مانند اینترنت و تغییرات آب و هوایی، تصویر ما را از یک واقعیت پایدار که توسط ما تعیین شده است، شکسته اند. همانطور که در ابر اشیاء: فلسفه و بوم شناسی پس از پایان جهان، این اشیاء پیچیده فراگیر هستند، در مقیاس ها و فرکانس هایی فراتر از درک کامل ما عمل می کنند و به ما اجازه نمی دهند آنها را در چارچوب های موجود خود حل کنیم. در این زمینه، واقعیت فرد، یا «تصویر جهان»، بهوسیله زیباییشناسی شکل گرفته است. وقتی عناصری از خارج از کادر وارد صحنه میشوند، ماهیت واقعیت، تابع تأثیر بخشهای آن، زیر سؤال میرود. همانطور که عناصر آشنا جایگزین یا تغییر جهت می دهند، مرزها و معانی تغییر یا واژگون می شوند، حتی به صورت نامحسوس، گویی یک عبارت قدیمی اکنون با لحنی متفاوت گفته می شود.
دنیای Levittown به عنوان یک تصویر واقعی آغاز شد: طرحی با آبرنگ از یک خانه ساده که در یک قاب کاملاً مشخص محصور شده بود. شاخ و برگ های سرسبز اطراف یک چمنزار عالی در زیر آسمان صاف بهاری تک تک مینیاتورهای مسکونی را نوازش می کرد. این تصویر جهانی ترکیبی ایدهآل از ارزشهای سنتی و راحتی مدرن را ارائه میدهد، و بهعنوان یک مدل بینقص، حاوی پتانسیل عظیم DIY است که برای ساکنان مظهر فردگرایی آمریکایی است.
در یک چرخه مبادله نمادین، عمل بازسازی خانه وضعیت فردی فرد را بهبود می بخشد و در عین حال به تصویر بزرگتر جامعه و به تبع آن کشور کمک می کند. تلاش آمریکایی های لویت تاون برای استقلال و آزادی، مانند تلاش مهاجران اولیه، به این معنی بود که خانه صحنه ای بود که وفاداری فرد به ملت در آن انجام می شد. با تسخیر این باور، قهرمان داستان داستانی WD Wetherell مردی که عاشق لویتتاون بود با شور و اشتیاق به یاد می آورد: «هرگز آن سال ها را فراموش نمی کنم. دهه پنجاه. اوایل دهه شصت. همه ما به یک سمت می رفتیم…. به لطف بیل لویت بزرگ، همه ما این شانس را داشتیم. از رویاها حرف میزنی جهنم ما مال خودمون بودیم…. ما پیشگام بودیم.»
قبل از استفاده گسترده از اینترنت، Levittown با وجود بازسازی های مداوم در طول تاریخ 70 ساله خود، هویت معماری تا حد زیادی منسجم را حفظ کرد. در اوایل، صاحبان خانه شروع به آزمایش خوابگاه ها، پنجره های کناری، روکش وینیل با رنگ های مختلف، عناصر آجری و سنگی، نرده ها، و استخرهای حیاط خلوت کردند. طولی نکشید که بخش قابل توجهی از 17447 خانه مستقل اصلی – که همگی در ابتدا دارای نماهای آزبستی ساده و اتاق زیر شیروانی ناتمام بودند – برای شبیه سازی خانه های منحصر به فرد اصلاح شدند. از دیدگاه ساکنان، باید به نظر می رسید که هر یک از خلاقیت های معماری آنها به طور مشخص ارزش ها و خواسته های مالک خود را منعکس می کند، اما کدهای اجتماعی جامعه یک نیروی غالب بودند. همانطور که در باربارا کلی مستند شده است گسترش رویای آمریکایی: ساخت و بازسازی لویت تاونساکنان با انجام نوسازی در قلمرو چیزی که به راحتی قابل مشاهده بود، مناسب تلقی می شد یا موفق تلقی می شد، به دنبال پذیرش متقابل بودند.
انسجام قرن بیستم Levittown نتیجه قابل پیش بینی تولید انبوه آن، همراه با شیوه های شناخته شده انحصاری توسعه دهنده املاک و مستغلات آن، Levitt and Sons بود. در قرن بیست و یکم، با سرعت اینترنت در نوک انگشتان ما، Levittown در تضاد با جزیرهای بودن سابق خود تکامل یافته است. همانطور که اشیای مادی شده محتوای دیجیتال در صحنه پر شده است، حومه شهر فراتر از محدوده محافظت کننده جهان از چمن، شاخ و برگ و آسمان می ریزد.
لویت تاون در حال حاضر
بقایای بصری رژیم اجتماعی سابق لویتتاون اکنون جای خود را به عناصر جدیدتر و نرمتر میدهد که به دلیل ناتوانی در برقراری ارتباط کوتاه به نظر میرسند. علیرغم هدف رسانههای اجتماعی برای سادهسازی ارتباطات، یکی از نتایج این راحتی، زبانی بیگانه از محصولات معماری بهعنوان نمادهایی است که عاری از روایتهای بزرگ نسل قبل است. خانه جدید Levittown با رنگ سفید، قاب پنجرههای سیاه، و حصارها، ایوانها و چهارچوبهای هندسی حداقلی مسطح شده است. وقتی دارایی تمام شده است، نمی تواند هیچ ایده ای به جز ایده بازگشت سرمایه (ROI) مطلوب ارائه دهد. خانههای تازه بازسازیشده هنوز شبیه مدلهای اصلی خود هستند، فقط در حال حاضر، آنها بر روی ردپایی بزرگ مانند هیولاهای بادی بیصدا نشستهاند، که در قفسهای نامرئی حوزههای قضایی به دام افتادهاند.
لویت تاون امروزی از یک خوش بینی تاریک حمایت می کند. جامعه دیگر بر محور ناسیونالیسم گمراه نیست. تهدید جنگ سرد ناپدید شده است و نگرانیهای وجودی دیگری جایگزین آن شده است که به درمانهای سبک زندگی قویتری نیاز دارند. با این حال، در این زمینه تولید انبوه، جایی که عناصر نه تنها کیفیت قانعکنندهای ندارند، بلکه بدون غرض مونتاژ میشوند، به نظر میرسد یک بسته شیک از لوکس کاملاً دست نیافتنی است. هیچ ترکیب خاصی سطحی از اطمینان یا ثبات را نشان نمی دهد. با نگاهی از خیابان، درها، پنجرهها و پروفیلهای سقف جدید، ناهماهنگیهای شگفتآوری را در نماها ایجاد میکنند که شبیه نسخههای تولید شده McMansions از املاک TikTok است.
چه کسی رانندگی می کند؟
امروزه مصرفکننده بهعنوان معمار نقشی بهطور فزایندهای در فرآیند طراحی بازی میکند: تعامل با رابط رسانههای اجتماعی، وارد کردن اطلاعات اولیه، فعال کردن تصاویر دلخواه با مکث چند ثانیهای. از نظر معماری، نتیجه بدون وضوح در مقیاس کل است. تناسبات عجیب و غریب هستند، هم در بیرون و هم در داخل، جایی که آرامش بیشتری در آن صورت می گیرد. پلانهای طبقه یا پیچیده هستند یا کاملاً باز هستند، و این نشان میدهد که وضوح کمتری نسبت به دستگاهها و مزیتهایی که فهرست پربازدید خانهها را در Zillow پر میکنند، به دست میآورد.
در فیلم کمدی 1948 آقای بلندینگ خانه رویایی خود را می سازد، یک زوج جوان از آپارتمان کوچک خود در منهتن به حومه کنتیکت نقل مکان می کنند. در حین برنامه ریزی برای خانه جدیدشان، آقای و خانم بلندینگ معمارشان را کنار می زنند و تمام نقشه اندیشیده شده او را خط خطی می کنند: «یک بار توکار اینجا و یک کمد در آنجا» دستور می دهند. «در مورد یک حمام برای هر اتاق خواب – هر پنج، بله. حالا یک اتاق خیاطی، یک اتاق بازی در زیرزمین، و یک تراس درست خارج از اتاق کار با یک سایه بان کوچک اضافه کنید. برای مخاطبان سال 1948، نتیجه یک هیولا است. این زوج نمی توانند کل تصویر را ببینند، اما احتمالاً معمار می تواند.
در عصر تصویر الگوریتمی، زیبایی شناسی در لویت تاون دیگر توسط هیچ جامعه ای از افراد – به همان اندازه محدود و جدا از هم – که در گفتگوی متقابل شرکت می کنند، هدایت نمی شود. در عوض، الگوریتمها به سرعت تصاویر جدید را به پالت کاری سازنده وارد میکنند. این کلیت از طریق اقتصاد محض عمل می کند. این بازار کاملاً به بازار خود پاسخ میدهد، بدون اینکه توسط عوامل درک انسانی که با آن تبعیض قائل میشوند، اذیت شوند. شرایط آقا و خانم بلندینگ – ناتوانی در مفهوم سازی یک کل منسجم – جهانی شده است.
استیون اسکالکو یک طراح مستقر در نیویورک است.