من 80 درصد مواقع پاره وقت را به صورت تمام وقت تغییر نام دادم


من یک چیز جدید را امتحان می کنم که سعی می کنم در سکوت بنشینم، نه اینکه آن را با توجیهات یا تفکرات نیمه کاره پر کنم. ظاهراً سکوت در مذاکرات قدرتمند است، بنابراین ناخن‌هایم را در کف دست‌های مرطوبم فرو می‌کنم و بی‌احتیاط در یک انتهای میز کنفرانس شیشه‌ای خراشیده‌ای که 24 صندلی دارد، تکان می‌خورم.

به من گفته می شود که این بازار یک بازار فروش است، با استعفای بزرگ و هر کارگردانی در این سرزمین گیج شده است از همبستگی بین اعمال حضور تمام وقت و افزایش استعفاها. تقریباً مثل این است که مردم برای «فرهنگ استودیویی» که شما به آن افتخار می کنید ارزشی قائل نیستند.

برداشت اصلی من این است که به فقدان همپوشانی گسترده بین گروه “بازگشت به حالت عادی” و کسانی که در واقع کار طراحی را تولید می کنند توجه کنم. نام موجودی که برای زنده ماندن به میزبان نیاز دارد چیست؟ آره، اون

من همچنین اخیراً در حال تغییر بودم، بنابراین چند گزینه را بررسی کردم. به نظر می رسد من تنها نیستم. بین کمی برگزیت، کمی ناراحتی پس از کووید و کمی «چرا که نه»، کارمندان برای پیوستن به تانگوی شغلی جدید رقابت می کنند.

زمان جالبی برای رقصیدن است. برای اولین بار، مصاحبه کنندگان به من می گویند که چرا باید بپیوندم، به جای اینکه از من سؤال کنند که چرا «لایق» نقش هستم. ناآشنا، ناراحت کننده است و من شروع به لذت بردن از آن کرده ام. پس از خسته کردن شلوار از هر کسی که با من این ایده را مطرح می کند، تصمیم گرفتم برای یک هفته چهار روزه پیشنهاد بدهم.

الهام گرفته شده از همکاران قبلی (عمدتاً خانم‌ها، اکثراً مهندسان) است که امضای ایمیل‌هایشان از «لطفاً توجه داشته باشید روزهای کاری من X، Y و Z» است تا ملایم‌آمیز «… من در ساعات اداری به درخواست شما پاسخ خواهم داد» متفاوت است. ، به حامیان فوق العاده “… لطفاً قبل از تماس با دفتر برای پاسخ، فوریت ایمیل خود را در نظر بگیرید”. شما به آنها بگویید!

با کار کردن با این افراد، متوجه می‌شوم که اگر یک ایمیل در ساعت 4 بعد از ظهر چهارشنبه بفرستم و ساعت 10 صبح جمعه با من تماس بگیرند، واقعاً خوب است. به ندرت فوری است و اگر هم باشد، ناگزیر برنامه ریزی ضعیف من است، نه آنها. احترام می‌گذارم که اولویت‌هایشان را در نظر گرفته‌اند، مرزهایشان را تعیین کرده‌اند، و با یادآوری‌های صبورانه دنبال می‌کنند تا جلسات تیمی را در روزهای غیرکاری ترتیب ندهند. به طور کلی رفتار بهتری را در تیم ایجاد می کند.

این همچنین باعث شد که بفهمم، اگرچه زمان یک امر تجملی است، اما زمان پول است: در این مرحله از زندگی من ترجیح می‌دهم 20 درصد زمان بیشتری داشته باشم و 20 درصد پول کمتری به دست بیاورم. برای همه نیست، اما فکر می کنم برای من مناسب است.

به نظر می‌رسد که این امر با عدم قطعیت در مورد خط لوله کار در تعدادی از روش‌ها نیز همراه است – اطلاعاتی که من از یک افزایش در تعویق‌های اخیر قسمت 3 به دست آورده‌ام. پروژه‌ها در انتظار برنامه‌ریزی هستند، توسط سرمایه‌گذاران متوقف می‌شوند یا با تغییر تمرکز رویه به امارات متوقف می‌شوند.

به هر دلیلی، تمرین‌ها به افراد بیشتری نیاز دارند، اما آنها خیلی مطمئن نیستند که چه چیزی یا چه زمانی. بنابراین من “پاره وقت” را به “تمام وقت، 80 درصد از اوقات” تغییر نام دادم و این یک پیشنهاد جذاب برای هر دو طرف است.

با این حال، من از میزان سوء ظنی که با آن مواجه هستم شگفت زده هستم. دو مصاحبه اول خوب پیش می‌رود، سپس موضوع حقوق مطرح می‌شود و من به این فکر می‌کنم که حقوق X با تجربه و مهارت‌های من متناسب است – می‌خواهم 80 درصد آن را پیشنهاد کنم، در ازای 80 درصد کار کردن. تو هفته.’ سکوت

منتظر می مانم، میخ ها تحت فشار محدودیت خودم منحرف می شوند. سپس کارگردان گلوی او را صاف می کند. بله … ما می توانیم انجام دهیم … ما این کار را برای تعدادی از افراد در دفتر انجام می دهیم … بیشتر افراد دارای … بچه؟ ابرویی بالا می اندازم و آه می کشم. نقش مراقبت برای همه نیست، اینطور است؟ نه، نه، کاملا… اما پس از آن، می توانم بپرسم … چرا؟

اشاره می‌کنم که پروژه‌های دیگری دارم (او تنش می‌کند)، که به آنها آموزش می‌دهم (او آرامش می‌دهد)، که می‌بینم تنوع کار رویکرد من به شغل اصلی را زنده می‌کند، و پرورش دیدگاه‌های متنوع ارزشمند است.

سر تکان دادن، توافق، اجماع، تسکین وجود دارد. چیزی که من نگفتم این است که نمی خواهم تمام وقت کار کنم. و این دلیل کافی است.



منبع